در ازدحام اين همه ظلمت بي عصا
چراغ را هم از من گرفتهاند
اما من
ديوار به ديوار
از لمس معطر ماه
به سايه روشن خانه باز خواهم گشت
پس زنده باد اميد
در تکلم کورباش کلمات
چشمهاي خسته مرا از من گرفتهاند
اما من
اشاره به اشاره
از حيرت بيباور شب
به تشخيص روشن روز خواهم رسيد
پس زنده باد اميد
در تحمل بيتاب تشنگي
ميل به طعم باران را از من گرفتهاند
اما من
شبنم به شبنم
از دعاي عجيب آب
به کشف بي پايان دريا رسيدهام
پس زنده باد اميد
در چه کنمهاي بي رفتن سفر
صبوري سندباد را از من گرفتهاند
اما من
گرداب به گرداب
از شوق رسيدن به کرانه موعود
توفانهاي هزار هيولا را طي خواهم کرد
پس زنده باد اميد
چراغها، چشمها، کلمات
باران و کرانه را از من گرفتهاند
همه چيز
همه چيز را از من گرفتهاند
حتي نوميدي را
پس زنده باد اميد
نظرات شما عزیزان:
ابرهــای آسمــان ها، پرده هــای توری اش
زیبا بود...
پاسخ:ممنون مریم بانو
اثر: سیدعلی صالحی